بدحجابی ها آتش به جانم می زند

«تاجدولت رحتمی » مادر شهید «یوسف نوری» در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاری شبستان در خرم آباد با ذکر خاطراتی از شهید گفت: در زمان پیروزی انقلاب اسلامی فرزندان من به رغم سن کم در تظاهرات ها و عرصه های مختلف یاری رساندن به مردم حضوری فعال داشتند.

این مادر شهید افزود: یوسف پسر بزرگ خانواده بود و همزمان با آغاز جنگ بارها برای اعزام به جبهه جنگ اقدام کرد و به رغم سن کمی که داشت در کارهای چون یاری رساندن به مردم و بسیج مردمی حضوری فعال داشت.

وی افزود: بارها از تلاش برای اعزام به جبهه سخن می گفت و تلاش می کردم به دلیل داشتن سن کم وی را منصرف کنم اما او هر بار با صبوری تلاش می کرد تا رضایت من را کسب کند.

رحمتی ادامه داد: گرچه به ظاهر با رفتن وی به جبهه مخالفت می کردم، اما در واقع دلم برای رزمندگان و پیروزی انقلاب می تپید و روزی که با اصرارهای خود راهی جبهه جنگ شد،  به وی افتخار کردم و دلم آرام شد که فرزندانم در مسیر انقلاب گام بر می دارند.

وی افزود: مدتی از اعزام فرزند اولم نگذشته بود که دیگر فرزند پسرم راهی جبهه شد و  نبود دو فرزند پسرم برای من و دیگر اعضای خانواده سخت بود اما در واقع به وجود فرزندانم که در برابر دشمن سینه سپر کرده بودند افتخار می کردم.

این مادر شهید افزود: فرزند دومم مدتی بعد مفقود شده و تا مدتی خبری از وی نبود و مدتی بعد از طریق صلیب سرخ متوجه اسارت وی شدیم.

وی با بیان اینکه در این مدت یوسف یک بار به مرخصی آمد و به ما سر می زد، گفت: یوسف در آخرین دیدار با خانواده ما را به صبوری و رعایت حجاب دعوت می کرد و با نوع رفتار وحرف زدنش در دل می گفتم این بار شهید می شود.

رحمتی ادامه داد: یوسف در صحبت با خواهرهایش از خوابی گفته بود، افزود: یوسف به خواهرهایش می گوید خواب دیده ام این بار که به جبهه بروم شهید می شوم و اگر من شهید شدم از شما می خواهم نماز اول وقت بخوانید در روزه گرفتن کوتاهی نکنید و همیشه حجاب را رعایت کنید.

این مادر شهید افزود: همانطور که خودش در خواب دیده بود، 27 روز بعد از حضور در جبهه در منطقه بوکان در حال خنثی کردن مین به فیض شهادت نائل آمد.

وی اذعان داشت: روزی که خبر شهادت یوسف را به ما دادن، پدر وی قبل از هر کاری وضو گرفت و دو رکعت نماز شکر به جا آورد و سپس برای شناسایی شهید حرکت کردیم.

این مادر شهید با بیان اینکه هم اکنون دو فرزند پسر دارم، خاطرنشان کرد: امروز هم حاضر فرزندانم را فدای انقلاب حسینی کنم.

وی با بیان اینکه جوانان ما برای دفاع از وطن و ناموس رفتند، بیان کرد: این روزها خبرهای چون اختلاس ها و بدحجابی ها موجب ناراحتی من می شود.

این مادر شهید همچنین افزود: بیکاری جوانان، فقر و اعتیاد از دیگر مواردی هستند که هر بار دلم را به رنج می آورند و آرزو می کنم مسئولان به عنوان امانت داران خون شهیدان در راستای خدمت به مردم و رفع مشکلات و تنگاهای موجود تلاش کنند.

وی با بیان اینکه انقلاب اسلامی با خون شهیدان آبیاری شده است، خاطرنشان کرد: روزی ما حاضر بودیم دختر و پسرمان فدای انقلاب شود تا اسلام ناب زنده بماند و امروز برخی با اختلاس و دست درازی به بیت المال به خون شهیدان خیانت می کنند.

وی با بیان اینکه بدحجابی ها دلم را به درد می آرود، گفت: شهدا، جانبازان، ایثارگران برای دفاع از اسلام، وطن و ناموس رفتند چرا امروز باید شاهد رواج بدحجابی ها باشیم.

وی که امر به معروف و نهی از منکر را وظیفه عموم مردم و دلسوزان کشور می داند، بیان کرد: روزی به دو دختر جوان که پوشش بسیار نامناسبی داشتند گفتم  روله ( فرزندم) حجاب رعایت کن، که یکی از آنها با سیلی محکم به صورتم زد و گفت چرا در مورد حریم خصوصی من اظهار نظر می کنی.

این مادر شهید افزود: این امر نشان می دهد که مادران و خانواده در خصوص تربیت فرزندان کوتاهی می کنند و نیاز است در حوزه فرهنگ و امر به معروف و نهی از منکر در جامعه بیشتر کار شود.

شهید یوسف نوری طی یکم مهر ۱۳۴۹، در شهرستان خرم آباد به دنیا آمد، پدرش محمد با  آوردن روزی پاک و طیبی برای اهل خانواده چنان تأثیر شگرفی در تربیت خانواده گذاشته بود او هم  توفیق یافت یابد بعنوان پدر شهید جایگاه خود را درعالم ملکوت باز نماید.

مادرش تاج دولت رحمتی خانه دار بود و نسبت به تربیت فرزندان خود چنان همّت می گماشت که از دامان پاک ایشان دلاوری چون شهید یوسف پا به عرصه وجود گذاشته  بود.

شهید یوسف نوری به رغم سن کمی که در زمان پیروزی انقلاب داشت در همه عرصه تلاش می کرد یاری رسان مردم باشد.

گر چه تحصیلات کلاسیک خود را بخاطر انجام تکلیف الهی به پایان نرسانده بود و تا اول متوسطه بیشتر ادامه نداد، امام بخاطر حس وظیفه شناسی بسیار بالایی که داشت بعنوان پاسدار وظیفه خود را در کنار همسنگاران مجاهد الهی قرار داد و از نظر معارف علوم اسلامی به عالیترین مرتبه درجه معرفت الهی رسانید.

زندگی این شهید عظمی در  سی ام اردیبهشت۱۳۶۷، در دوپازای سردشت  بر اثر انفجار مین و اصابت ترکش آن به پاها به پایان رسید و به خیل همسنگران شهید پیوست و خود را جاودانه ساخت.