روایت دردی که به جای زخم، جوانه امید زد/ معلول لرستانی: با نقاشی توانستم خودم را به خودم و دیگران ثابت کنم

روایت دردی که به جای زخم، جوانه امید زد/ معلول لرستانی:  با نقاشی توانستم خودم را به خودم و دیگران ثابت کنم
شناسه خبـر : ۱۱۴۳۶۳ پنجشنبه ۱۹ خرداد ۱۴۰۱ - ۰۹:۴۳

داستان احسان بهفر داستان مبارزه و جنگیدن برای اثبات توانایی است، این هنرمند 41 ساله خرم‌آبادی با وجود معلولیت از ناحیه پا و دست اما توانسته ده‌ها تابلو نقاشی را خلق و در نمایشگاه‌هایی عرضه کند، بهفر به معنای واقعی کلمه توانسته فعل خواستن توانستن است را صرف کند.

موج خبر لرستان- ، وقتی برای تهیه گزارش وارد منزل می‌شوم و چشمم به دو برادر معلول می‌خورد، بغض می‌کنم اما به روی خودم نمی‌آورم و سر صحبت را با مادر احسان و اصغر باز می‌کنم، مادری که مانند مادران این دیار عشق به فرزند و مهمان نوازی را خوب می‌داند.

احسان بهفر و برادرش هر دو به دلیل بیماری ژنتیکی شارکوماری توث دچار فلج عضلانی و ازکارافتادگی شده‌اند، دیدن این صحنه‌ها برای هر کسی ناراحت کننده است اما وقتی متوجه می‌شوم هر دو برادر یکی در رشته نقاشی و دیگری در کامپیوتر حرف‌هایی برای گفتن دارند این جمله برایم معنی پیدا می‌کند که خواستن توانستن است.

داستان احسان بهفر داستان مبارزه و جنگیدن برای اثبات توانایی است، این هنرمند 41 ساله خرم‌آبادی با وجود معلولیت از ناحیه پا و دست اما توانسته ده‌ها تابلو نقاشی را خلق و در نمایشگاه‌هایی عرضه کند، بهفر به معنای واقعی کلمه توانسته فعل خواستن توانستن است را صرف کند، این هنرمند می‌گوید: تابلوهای نقاشی مانند فرزندان من هستند و نیمی از وجودم را تشکیل می‌دهند.

او اما از عدم حمایت ارگان‌هایی مانند بهزیستی گلایه‌ دارد و می‌گوید: اگر نهادی مانند بهزیستی دست ما را نگیرد دادمان را کجا ببریم، من به دلیل گرانی و افزایش قیمت‌ها توان خرید ابزار نقاشی را ندارم و این موضوع به شدت مرا آزار می‌دهد.

 

درباره علت معلولیت خود توضیح می‌دهید؟

اگر اجازه دهید صحبت‌هایم را با  بیتی از وحشی بافقی صحبت‌هایش را  شروع می‌کند، «همت اگر سلسله جنبان شود  مور تواند که سلیمان شود».

از پنج سالگی به دلیل بیماری ژنتیکی شارکو ماری توث دچار معلولیت شدم و از یازده سالگی شروع به عمل برای بهبودی بیماری کردم اما متاسفانه تاثیری نداشت و هر چه جلوتر می‌رویم بیماری پیشرفته تر می‌شود، این بیماری باعث دفرمه شدن انگشتان و در نهایت ایجاد زخم می‌شود، من و برادرم اصغر تا سوم راهنمایی درس خواندیم اما به دلیل سخت تر شدن شرایط جسمی نتوانستیم ادامه دهیم.

 

چطور شد با وجود شرایطی که دارید به سمت نقاشی رفتید؟

من در مقطعی علاوه بر بیماری که با آن دست و پنجه نرم می‌کردم دچار افسردگی هم شده بودم، چرا که وجود دو برادر معلول شرایط سختی را بر خانه حاکم کرده بود.

یک روز که همراه پدرم به بهزیستی مراجعه کردم خانمی به اسم اسدی پیشنهاد کرد که در یک آموزشگاه که مخصوص معلولان و زیر نظر بهزیستی بود ثبت نام کنم، حدود 21 سال سن داشتم که فعالیت خود را در نقاشی شروع کردم هر چند که در ابتدا به خوشنویسی علاقه داشتم  اما به دلیل ناتوانی انگشتان نقاشی را دنبال کردم.

از اینکه نقاشی را انتخاب کردید راضی هستید، چه سبکی را دنبال کردید؟

بله، پس از گذشت سال‌ها از اینکه نقاشی را انتخاب کرده‌ام راضی هستم.

اوایل سبک فاتنزی باب راس  را دنبال می‌کردم و در ادامه رئال و امپرسونیسم را اما به رئال علاقه بیشتری دارم، زیرا در سبک رئال آثاری را خلق می‌کنی که واقعیت دارند، نقاشی مناظر طبیعی و چهره‌ها برایم جذاب بود و جالب ، هرچند ترکیب رئال و امپرسونیسم هم خودش جذابیت خاصی دارد.

من صدها تابلو در سبک‌های مختلف خلق و در چندین نمایشگاه عرضه کردم، درآمد خوبی هم داشتم زیرا تابلوهایم خریدار داشت ، حتی دو سال به عنوان معلول موفق استان در رشته نقاشی معرفی شدم.

 

اولین تابلویی را که کشیدید، یادتان هست؟

بله اگر درست گفته باشم اولین تابلو به دهه 70  برمی‌گردد تابلو نهر پنهان سبک کار استاد باب راس که همیشه دوست داشتم.

چطور در این عرصه توانستید موفق باشید؟

من در تمام دوران زندگی و معلولیتم  هیچگاه دوست نداشتم ضعیف باشم و همیشه به دنبال این بودم تا جایی که می‌توانم تواناییم را ثابت کنم، آنقدر تلاش کردم تا به اینجا رسیدم و در واقع با نقاشی توانستم خودم را به خودم و دیگران ثابت کنم.

وقتی با مرکز توانبخشی برنا آشنا شدم متوجه شدم معلولیت وجود ندارد، آنجا فهمیدم زندگی میدان مبارزه است ، من به هر انسان می‌گویم گلادیاتور و شعارم این است که اگر مشکلات جایی به تو ضربه زد تو با اراده و پشتکار ضربه را به خودش بازگردانی.

ببینید زندگی منتظر نمی‌ماند غم و غصه بخوری و همواره با خودت تکرار کنی چرا من سالم نیستم چرا دیگری توانایی دارد و از این سوال‌ها،  زندگی می‌گوید: من به شما نیرو و توانایی دادم که استفاده کنید درست است پا نداری اما ویلچر و عصا داری پس می‌شود قوی بود.

از نگاه ترحم آمیز نفرت دارم و اجازه نمی‌دهم حرف منفی دیگران من را از پای در بیارود، همیشه  نظرها و حرف‌های منفی را درون سطل زباله می‌ریزم  و به آنها  اهمیت نمی دهم.

 

چه کسانی مشوق شما بودند؟

در همه دوران زندگیم به ویژه دوران فعالیت هنری که داشتم و دارم خانواده همیشه همراه و پشتیبان من بوده‌اند، اما نوری مولایی اولین نفری بود که من را به وادی نقاشی و هنر هدایت کرد و من به او مدیون هستم، کلثوم بیرانوند و نیما شایان هم زحمات زیادی را متحمل شدند در این میان شیرین آگنج هم مشوق اصلی من نه تنها در عرصه هنر بلکه در تمام دوران زندگیم بوده  و هست، الان هم که به دلایلی مشکلات مادی کمی از نقاشی دور افتاده‌ام  با کمک شیرین آگنج به عنوان مشاور پوست و مو فعالیت می‌کنم و این کار در ایجاد حس جنگندگی به من کمک کرد.

نقاشی را اکنون هم ادامه می‌دهید؟

اما به دلیل افزایش قیمت‌ها و کرونا چندسالی است که نقاشی را ادامه نمی‌دهم و همین امر به شدت مرا آزار می‌دهد، انتظار من از نهادهای متولی مانند بهزیستی این است که از ما حمایت کنند تا بتوانیم آثاری را خلق و در نمایشگاه‌ها عرضه کنیم.

 ما مکانی نداریم که آثار خود را به طور دائم در معرض دید عموم بگذاریم از طرفی خلق آثار نیاز به هزینه دارد که با وجود گرانی امکان پذیر نیست، نقاشی نیمی از وجود من است و دوری از تابلوها برایم دشوار است، بهزیستی غرفه در اختیارمان قرار می دهد اما باید خودمان هزینه کنیم وقتی درآمدی ندارم با دست خالی که نمی‌شود اثری را خلق کرد.

 

پس ارگان خاصی از شما حمایت نمی‌کند؟

خیر، در حالی که من و برادرم رورانه باید هزینه‌ی را بابت پانسمان زخم‌های ناشی از بیماری پرداخت کنی حمایت چندانی صورت نمی‌گیرد، مستمری بهزیستی آنقدر نیست که مخارج ما را تامین کند به عنوان نمونه ویلچر من دچار مشکل شده اما توان تعمیر نداریم، بهزیستی می‌گوید هزینه کن فاکتور را بیاور معلوم هم نیست مه هزینه را پرداخت کنند یا خیر.

باور کنید وجود دو بیمار معلول در یک خانه سخت است آن هم بیمارانی که هر روز نیاز به دارو درمان دارند، امیدوارم مسوولان ذیربط نه تنها شرایط ما بلکه شرایط همه معلولان را در نظر بگیرند، من عاشق نقاشی هستم اما در توانم نیست که ابزار مورد نیاز را خریداری کنم.

او در پایان صحبت‌هایش می‌گوید: آرزویم این است که ماشین  کاروانی داشته باشم تا بتوانم ایرانگردی کنم و به همه ثابت کنم معلولیت نمی‌تواند جلوی آرزوها را بگیرد، از دوستانی که به هر شکلی و به هر دلیلی دچار معلولیت شده‌اند می‌خواهم خودتان را ضعیف نشان ندهید قوی باشید و در راه رسیدن به آرزوهایتان تلاش کنید.

انتهای پیام/ 

منبع خبر:فارس

به پیج اینستاگرامی «موج خبر» بپیوندید
instagram.com/moojekhabar.ir